- بم بییتن
بلند کردن
معنی بم بییتن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(بَ)
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان ریگان، بخش فهرج شهرستان بم. سکنۀ آن 322 تن. آب آن از قنات و محصول آن خرما و غلات و حنا است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
رها کردن، از دست دادن، کمک کردن
غلتیدن در سراشیبی، چهره پوشاندن، به سرعت آمد و شد کردن
زیر گرفتن، سواره از روی چیزی گذشتن
گام نهادن
ادرار داشتن، دچار ادرار شدن
خشمگین شدن
شتاب گرفتن
مسموم، مسموم شده
گفتگو و مجادله را دوباره آغاز کردن
درد گرفتن استخوان
جاری و روان شدن، غلتیدن در سراشیبی
در حال کار کردن، روان و جاری بودن
غلتیده شدن
بر راه و رسم کاری تسلط داشتن
خواب به چشم آمدن، خواب آلود شدن
اصابت کردن، به هدف خوردن، شالوده ریختن، ته گرفتن غذا، نشستن برف بر زمین، بلند کردن، شالوده ریختن، اصابت کردن، به هدف خوردن، شالوده ریختن
از کسی خط مشی گرفتن
سهم خود را گرفتن دریافت حق و حقوق
چک بییتن
پی گیری کردن، از هم گشودن، باز کردن چیز بافته شده
آغاز، آغاز و شروع دوباره ی کاری، طرح چیستان، برقرار شدن
نشستن برف بر زمین، به زمین افتادن
بالا و پایین پریدن، جست و خیز کردن، نوعی بازی
مقدمه ی کار را فراهم کردن
فنی در کشتی باشال، یکی از فنون کشتی گیله مردی
گام برداشتن
ترسیدن، به واسطه ی ترس از جایی جستن
جلوگیری کردن، جلوی کسی یا چیزی را گرفتن
قلق کسی را به دست آوردن، طبع کسی را فهمیدن
ماه گرفتگی